زمان تقریبی مطالعه: 11 دقیقه

اتل متل

اَتَلْ مَتَل، از بازیهای قدیمی و کودکانۀ ایرانی همراه ترانه‌ای آهنگین. برای اجرای این بازی ــ که شکلی نمایشی دارد ــ کودکان کنار هم می‌نشینند، پاهای خود را دراز می‌کنند و فردی ترانه‌ای هجایی را می‌خواند و با خواندن هر هجا، روی یکی از پاهای کودکان ضربه می‌زند. 
نام این بازی از سطر اول ترانۀ آن گرفته شده است (شاملو، 1 / 107). محمدتقی بهار دربارۀ ترانۀ این بازی که آن‌را «هتل‌متل» می‌نامد، بیان کرده است: « ... این شعر دارای وزن و سبک سهل‌التناولی است که تصور می‌شود از اولین طرز شعرهای غنایی باشد که در ایران گفته شده و شاید پس از تدقیقات زیادتری بتوان سلسلۀ اتصال آن را تا قبل از اسلام هم امتداد داد» (1 / 31؛ نیز نک‍ : محمدی، محمدهادی، 1 / 37). 
برای بازی اتل متل یا اتوتل (جمال‌زاده، 5)، کودکان معمولاً دایره‌وار می‌نشینند و پاهایشان را دراز می‌کنند و کسی که اوسّای بازی است، ترانه‌ای با این مضمون می‌خواند: «اتل متل توتوله / گاب (گاو) حسن کوتوله / نه شیر داره نه پستون / شیرشو ببر کُردستون / یه زن کردی بستون / اسمشو بزار ستاره / واسش بزن نقاره / یه چوب زدم به بلبل / صداش رفت به استامبول / استامبولم خراب شد / بند دلم کباب شد / هاچین و واچین یه پاتو ورچین» (متحدین، 393؛ هدایت، 183). 
در روایت دیگر بعد از خواندن هجاهای اول می‌خوانند: «شیرشو بردن گلسون / یه زن گرجی بسون / اسمشو بذار عم قزی / دور قباش قرمزی / اره اره به پات بزن، درددره» (میرنیا، 264). چنانچه گفته شد هر بازیکن که ضربۀ آخر مصادف با هجای آخر ترانه به پای او بخورد، باید پایش را جمع کند. در صورتی‌که هر دو پای بازیکن جمع شود، او از دور مسابقه موقتاً خارج خواهد شد؛ ترانه تا جایی خوانده می‌شود که تنها یک پا باقی بماند. در این حالت صاحب آن بازنده خواهد بود (دایرةالمعارف ... ، 1 / 50؛ شاملو، همانجا). 
در تنکابن خود اوسا نیز در بازی شرکت می‌کند و در صورتی که هجای آخر به او بیفتد پایش را جمع می‌کند و اگر دو پایش جمع شود، بازیکنان اوسای دیگری انتخاب می‌کنند (خلعتبری، 182-183). در گیلانْ زمانی که فرد آخر باقی‌مانده در بازی، یک پایش می‌ماند، زمان خواندن ترانه ضربه‌ای به روی پای بازیکن و ضربه‌ای به زمین می‌زنند. چنانچه ترانه به پای بازیکن ختم شود، او پایش را جمع می‌کند، اما اگر به زمین ختم شود، بازیکنان دیگر، او را قلقلک می‌دهند (فقیه محمدی، 278-279). در برخی موارد زمانی‌که بازیکن آخر تنها یک پایش باقی می‌ماند، سایرین روی پای وی می‌افتند و او را گاز می‌گیرند (ستوده، 31). 
گاهی برای مشخص شدن فرد بازنده یا برنده، کودکان باید با گفتن آخرین جملۀ اوسا، پای خود را جمع کنند و آن کسی که این عمل را به سرعت انجام ندهد، می‌بازد. مجازات بازنده به صورتهای گوناگونی اجرا می‌شود، ازجمله: بازنده باید روی زمین زانو بزند و صورت خود را روی زمین بگذارد و دیگران با دست به پشت او بزنند و بخوانند: «تپ تپ خمیر / شیشه پر پنیر / دست کی بالا؟». به اشارۀ اوسا یکی از کودکان دستش را بالا می‌گیرد. اگر بازنده درست گفت، بر می‌خیزد و بازی دوباره شروع می‌شود، اما در صورتی‌که پاسخش اشتباه باشد، اوسا بر پشت او می‌زند و می‌خواند: «رفتیم دکون قصابی، دیدیم زنبور را می‌کنن جلزّ و ولز» با این کلام بچه‌ها نشگونهای کوچکی از پشت بازنده می‌گیرند (متحدین، 393-394؛ کامرانی، 5؛ نیز نک‍ : ه‍ د، تاپ تاپ خمیر). مجازات بازنده به صورتهای دیگری نیز اجرا می‌شود، ازجمله: روی یک پا دویدن (لی‌لی)، کولی دادن به دیگر بازیکنان، و یا فریاد یک نفس کشیدن همراه با هجای «زو... » ( ایرانشهر، 1 / 188). گاهی بازنده با دستیاری اوسا بازی شاه و وزیر انجام می‌دهد (شاملو، 1 / 107). 
در کردستان بازنده را «به‌ران» یعنی قوچ می‌نامند و باید چهار دست و پا روی زمین حرکت کند و با ترانه‌ای که کودکان می‌خوانند، برقصد (فاروقی، 298- 299). در سنندج نیز فرد بازنده به بازیکنان دیگر کولی می‌دهد (ایازی، 364). 
شیوۀ انجام دادن این بازی در نقاط مختلف با اندک تفاوتی همراه است. در تبریز این بازی به این صورت اجرا می‌شود که اوسا با خواندن ترانه به جای پاها، انگشتان دست و پای بچه‌ها را می‌شمارد («بازیها ... »، 46). ترانۀ این بازی نیز در مناطق مختلف متفاوت است. برای مثال، بچه‌های کرمان می‌خوانند: «اتلک تی تتلک پنجه بشه مال شکرک / احمدک، جون پدر، برو به جنگ شونه سر / شونه سر غوغا شد، مشت راستش واشد / عباس کجا؟ تو باغچه. چی می‌چینه؟ آلوچه / ور دخترون خونه، ور پسرون کوچه / دسمال شاه سوخته شده / آب طلا ریخته شده / اره بره یکیش بزن به دره» و ادامۀ بازی (لاریمر، 43؛ نیز نک‍ : قزل ایاغ، 517). 
ترانۀ کودکان بختیاری نیز شعری متفاوت دارد: «متل متل توت متل / پنگه به شیر نون شکر / ای حیدر بخد پدرت / برون ور تیشه تورت / رو بجنگ شانظرت / شانظر قرقو کنه / پوسد سرس کلوکنه». به این معنی که: «متل متل توت متل / کف دست به شیر نون و شکر / ای حیدر بخت پدرت / بردار تیشه و تبرت / برو به جنگ شانظرت / شانظر غرق آب شود / پوست کله‌اش سنگ آب شود» (عبداللٰهی، 140). 
کودکان سیستان نیز برای اجرای این بازی دور هم جمع می‌شوند و کف دستهای خود را بر روی زمین می‌گذارند و یک نفر این شعر را در حالی که با یک انگشت بر روی پشت دست بقیۀ کودکان می‌زند، می‌خواند: «کِریچو کِریچو پَندونِه / موش رفته باله خونه / همسایه را دزد برده / از محل بالا برده / کُدَش کُدَش اُرومه / کوری ناتمومه / چش مرغک چَمومه / کَلاچِل گِل کُیج دومه / کریچوکِریچو پَندونِه» (آذر خرداد، 311-312). 
در رفسنجان ترانۀ این بازی به این صورت است: «اتلک توتو تلک / پنجۀ موشو شکلک / عباس کجا؟ تو باغچه / چی می‌چینه؟ آلوچه / آلوچۀ سه گردو / خبر بردن به اردو / اردو خبردار شد / عباس حالش زار شد / ارش پرش / یکی بزن تا درش» (کامرانی، همانجا؛ برای ترانۀ اتل متل در اردبیل، نک‍ : محمدی، مهین، 327-328؛ در ایلام، نک‍ : محمدی، آیت، 1 / 219-220؛ در کردستان، نک‍ : فاروقی، همانجا؛ در کرمان، نک‍ : لاریمر، نیز قزل ایاغ، همانجاها؛ در میان بختیاریها، نک‍ : عبداللٰهی، همانجا؛ در سیستان، نک‍ : آذر خرداد، همانجا؛ در ملایر، نک‍ : رسولی، 272؛ در گیلان، نک‍ : پاینده، 92). 
بچه‌های لرستان وقتی از بازیهای دیگر خسته می‌شوند، دو نفر، دو نفر به زانو روبه‌روی هم می‌نشینند و در حالی که کف هر دو دست را به هم می‌زنند، ترانه‌ای مانند اتل متل می‌خوانند: «متل، متل، متوله / گو حسن کلوله / نه شیر داره نه پسو / شیرشه بردن سی مسو / ... » (کرزبر، 189-191؛ ایزدپناه، 5). 
بچه‌های اصفهان برای اجرای این بازی همانند استانهای دیگر دایره‌وار می‌نشینند، و ترانه‌ای می‌خوانند، تا وقتی‌که فقط یک پا باقی بماند. آن‌گاه اوسا ترانه را با اشاره به آسمان و آن پای باقی‌مانده می‌خواند و اگر آخرین هجا به پای بازیگر برخورد کند، بازی از نو شروع می‌شود و اگر به آسمان اصابت کند «اوسا» چشم بازیکن را ــ که باخته به حساب آمده است ــ می‌بندد و بقیۀ بازیکنان پنهان می‌شوند. بازنده به دنبال بازیکنان پنهان‌شده می‌گردد و هر کدام را زودتر پیدا کرد، او باخته به حساب می‌آید و سر می‌گذارد (یعنی اوسا چشمش را می‌بندد) و باز آن بازیکن باخته تازه به دنبال بازیکن پنهان می‌گردد تا یکی را پیدا کند و بازی ادامه می‌یابد. گاه وقتی همۀ بازیکنان پنهان شدند، اوسا چشم بازنده را باز می‌کند و بازیکنان پنهان را یکی یکی به نام می‌خواند، مثلاً می‌گوید: حسن شاسوتکی، سوت! «حسن» باید در هر جا که هست سوت بکشد؛ بازنده باید از روی جهت صدا جای پنهان شدن او را بگوید. وقتی اسم همه برده شد، کسانی که بازنده جای پنهان شدن آنها را درست نگفته است، می‌آیند و یکی یکی سوار او می شوند و اوسا چشمش را می‌گیرد و با انگشت به سویی اشاره می‌کند و می‌گوید: «سورلو!». بازنده باید همان جهت را نشان بدهد و بگوید: «سوسماری!» و تا وقتی که بازنده نتواند برای هر یک از بازیکنان که به آنها سواری بدهکار است، جهت درست را بگوید، بر پشت او سوارند (ربیعی، 66). 
دختربچه‌های شاهرودی برای این بازی دور هم جمع می‌شوند و چمباتمه می‌زنند، کف دست راست خود را روی زمین می‌گذارند، اوسا انگشت سبابۀ دست خود را به یک یک انگشتان بازیکنان می‌زند و ترانه‌ای را می‌خواند. زمانی که آخرین قسمت ترانه با اشاره به انگشت بازیکنی تمام شود، بازیکنْ همین انگشت را خم کرده، و در زیر کف دست راست خود پنهان می‌کند. سپس اوسا به ترتیبی که گفته شد، ترانه را ادامه می‌دهد تا تمام انگشتان بازیکنان به زیر کف دستشان برود. در این موقع اوسا می‌گوید: دستهایتان را به زیر جامه‌تان ببرید تا گرم شود. بازیکنان هم دستهای خود را به زیر پیراهن خود می‌برند. هر یک از دختر بچه‌ها چیزی می‌گوید. مثلاً بچه‌ای می‌گوید: «آخ من چقدر گرم‌هابی یم شده‌ام». سپس استاد می‌گوید: کی نن هخوا (چه کسی نان می‌خواهد) یا تفتان (نان قندی). هر دختر بچه‌ای به دلخواه نان یا تفتان را انتخاب می‌کند و مثلاً به اوسا می‌گوید: من نن هخوام. اوسا می‌گوید: هرکس نان یا تفتان می‌خواهد، دستش را به صورتش بچسباند. بچه‌ها خنده‌کنان و زمزمه‌کنان، کف دستهای خود را روی گونه‌هایشان می‌گذارند. آن‌گاه یکی از دختر بچه‌ها می‌گوید: هخوام رخت بشورم. دختر، دو سه تکه پارچه را ــ که قبلاً آماده کرده و روی زمین گذاشته شده ــ به هم می‌مالد و ادای رخت‌شویی را در می‌آورد. بعد از چند دقیقه آن دختر می‌گوید: کی ننای بخورده. دختربچه‌ها ساکت و بی‌حرکت برجای خود می‌نشینند، بدون اینکه حرفی یا اشاره‌ای بین آنان رد و بدل شود. آن دختر قیافۀ یک مادر عصبانی را به خود می‌گیرد و به سراغ تک تک بچه‌ها می‌رود و یکی یکی دهان آنان را می‌بوید. هر یک از دختر بچه‌ها که بی‌مزگی در آورد و سر و صدا راه بیندازد، دخترک به او اشاره کرده، مثلاً می‌گوید: ننای فاطمه بخورده، یعنی نانها را فاطمه خورده است. تمامی بچه‌ها ظاهراً اخم آلود و عصبانی به سر فاطمه می‌ریزند و حسابی با مشت ملایم او را به اصطلاح کتک می‌زنند (شریعت‌زاده، 174؛ نیز نک‍ : احمدپناهی، «تحلیلی بر ... »، 114، 115). 

در خلیج فارس، بخشهای هندیجان، دیلم و بوشهر اوسا به شخص بازنده می‌گوید: آب گرم می‌خواهی یا آب سرد؟ و اگر آن شخص آب گرم خواست، اوسا یک نیشگون محکم از او می‌گیرد که صدایش در بیاید و اگر گفت آب سرد، اوسا یک نیشگون (کم) از او می‌گیرد و دوباره شعر تکرار می‌شود و قرعه به نام یکی دیگر از آنها می‌افتد، تا آخرین نفر باقی‌مانده، برنده محسوب می‌شود (لیراوی، 99-100؛ حمیدی، 68). در تهران نیز کودکی که در بازی باقی‌ می‌ماند، برنده محسوب می‌شود و برای دور بعدی بازی، نقش اوسا را ایفا می‌کند (رضایی، 520-521؛ صفی‌نژاد، 347؛ قس: فرهنگ نامه ... ، 6 / 63). 

مآخذ

آذر خرداد، محمد، میراث سرزمین مردان مرد، سیوستان، زاهدان، 1383ش؛ احمد پناهی سمنانی، محمد، «تحلیلی بر بازیهای سنتی شهر سمنان»، فرهنگ قومس، سمنان، 1380ش، س 5، شم‍ 1 و 2؛ ایازی، برهان، آیینۀ سنندج، سنندج، 1371ش؛ ایرانشهر، کمیسیون ملی یونسکو در ایران، تهران، 1342ش؛ ایزدپناه، حمید، فرهنگ لری، تهران، 1343ش؛ «بازیهای کودکان در ایران»، تلاش، تهران، 1351ش، شم‍ 36؛ بهار، محمدتقی، بهار و ادب فارسی، به کوشش محمد گلبن، تهران، 1351ش؛ پاینده، محمود، فرهنگ گیل و دیلم، تهران، 1366ش؛ پروین گنابادی، محمد، «بازیهای محلی در ایران»، سخن، تهران، 1332ش، س 4، شم‍ 6؛ جمال‌زاده، محمدعلی، فرهنگ لغات عامیانه، به کوشش محمدجعفر محجوب، تهران، 1341ش؛ جناب، علی، فرهنگ مردم اصفهان، به کوشش رضوان پورعصار، تهران، 1385ش؛ حمیدی، جعفر، فرهنگ نامۀ بوشهر، تهران، 1380ش؛ خلعتبری لیماکی، مصطفى، فرهنگ مردم تنکابن (شهسوار)، تهران، 1387ش؛ دایرةالمعارف فارسی؛ ربیعی، محمد، «بازیهای محلی اصفهان»، پیام نوین، تهران، 1340ش، س 4، شم‍ 3؛ رسولی، غلامحسن، پژوهشی در فرهنگ مردم پیرسواران (ملایر)، تهران، 1378ش؛ رضایی، جمال، بیرجندنامه، به کوشش محمود رفیعی، تهران، 1381ش؛ ستوده، منوچهر، فرهنگ گیلکی، تهران، 1332ش؛ شاملو، احمد، کتاب کوچه، تهران، 1361ش؛ شریعت‌زاده، علی‌اصغر، فرهنگ مردم شاهرود، شاهرود، 1371ش؛ صفی‌نژاد، جواد، مونوگرافی ده طالب‌آباد، تهران، 1355ش؛ عبداللٰهی موگویی، احمد، ترانه‌ها و مثلهای بختیاری، اصفهان، 1372ش؛ فاروقی، عمر، نظری به تاریخ و فرهنگ سقز کردستان، سقز، 1369ش؛ فرهنگ‌نامۀ کودکان و نوجوانان، تهران، 1382ش؛ فقیه محمدی جلالی، محمدمهدی، سیمای کوچان، به کوشش رجبعلی یحیایی، قم، 1382ش؛ قزل ایاغ، ثریا، راهنمای بازیهای ایران، تهران، 1379ش؛ کامرانی، محمود، «بازی اتل متل»، فردوسی، تهران، 1348ش، شم‍ 928؛ کرزبر یاراحمدی، غلامحسین، فرهنگ مردم بروجرد، تهران، 1388ش؛ لاریمر، د.ل.، فرهنگ مردم کرمان، تهران، 1353ش؛ لهسایی‌زاده، عبدالعلی و عبدالنبی سلامی، تاریخ و فرهنگ مردم دوان، تهران، 1370ش؛ لیراوی، الله‌کرم، 70 ورزش، بازی سرگرمی در فرهنگ بومی و سنتی، بوشهر، 1382ش؛ متحدین، ژاله، دانشنامۀ کوچک ایران، به کوشش محمدجعفر محجوب، تهران، 1381ش؛ محمدی (کلهر)، آیت و فاطمه محمدی، فرهنگ بازیهای محلی ایلام، تهران، 1384ش؛ محمدی، محمدهادی و دیگران، تاریخ ادبیات کودکان، تهران، 1380ش؛ محمدی، مهین و حسن کامرانی، ایل لر اویون لار (تحقیقی پیرامون معرفی 100 بازی محلی رایج استان اردبیل)، صدا و سیمای اردبیل، 1384ش؛ مختارپور، رجبعلی، دو سال با بومیان جزیرۀ کیش، تهران، 1385ش؛ موسوی، حسن، گوشه‌هایی از فرهنگ و آداب و رسوم مردم کوهمره نودان، جروق، سرخی فارسی، شیراز، 1362ش؛ میرنیا، علی، فرهنگ مردم (فولکلور ایران)، تهران، 1369ش؛ هاشم‌نیا، محمود و ملوک ملک محمدی، فرهنگ مردم گروس (بیجار و حومه)، بیجار، 1380ش؛ هدایت، صادق، فرهنگ عامیانۀ مردم ایران، تهران، 1381ش؛ همایونی، صادق، فرهنگ مردم سروستان، تهران، 1371ش

آخرین نظرات
کلیه حقوق این تارنما متعلق به فرا دانشنامه ویکی بین است.